#خانه

ای کاش همیشه دیشب بود…

ای کاش همیشه دیشب بود…

می‌پرسد: عصبانی هستی؟ می‌گویم: زیاد! خیلی عصبانیم. می‌خواهد چیزی بگوید. اما به جایش قرص می‌نویسد، روزی دو تا! من از تمام قرص‌های عالم بیزارم مامان! از همه‌ی «درست می‌شود»ها! از…

بیشتر بخوانید
برِویک…

برِویک…

اول درخواست‌های زیر رو بخونید: - چرا play station من قدیمیه؟ - چرا خودکارهایی که برام خریدید ارگونومیک نیستند؟ من اگه بخوام چند ساعت با این خودکارها بنویسم، انگشتام درد…

بیشتر بخوانید
آدم‌ها…

آدم‌ها…

– حالا این پولی که بهش می‌دی، چقدر هست؟ + صد تومن! – این پولُ واسه چی بهش می‌دی؟ + بابت مِهریه‌اش دیگه. خورد خورد می‌دم تا تموم شه، بلکه…

بیشتر بخوانید
حماقت ابرها

حماقت ابرها

خدا رو شکر، هنوزم که هنوزه، ابرهای تبریز خیلی عاقلانه رفتار نمی‌کنند؛ از اون بالا نگاه می‌کنند، می‌بینند پایین درخت نیست، خونه‌ست، اما می‌بارند، برف هم می‌بارند. حماقتشون مستدام...

بیشتر بخوانید
تو…

تو…

امروز، و پس از پشت سر گذاشتن کابوسی که می‌توانست هر انسانی را از پا درآورد، ایمانم به تو بیشتر از هر روز دیگری در ده سال گذشته است، و…

بیشتر بخوانید
پرده‌ی وهم

پرده‌ی وهم

هم‌چنان شرح خاصی به ذهنم نمی‌رسه...

بیشتر بخوانید
نشانه

نشانه

«صالحان یعنی کسانی که خودشون رو مُعَبِّد، نرم، هم‌یار، نیک‌خواه، بی‌طرف، حق‌جو، ضدِ باطل ساخته‌اند. این‌ها، [کُره‌ زمین] به دستشون خواهد آمد، و نبض زمان برای این‌ها خواهد زد. چون…

بیشتر بخوانید
خانه

خانه

دوستانی که بنده را از نزدیک می‌شناسند، آگاهند که به ندرت از فیلم‌ها تعریف می‌کنم یا بهتر این‌ که علاقه‌ای به تعریف از فیلم‌ها یا طرفداری از آن‌ها ندارم اما…

بیشتر بخوانید