با توجه به صحبتهای اخیر رئیسجمهور، حتماً سوالاتی از این جنس برایتان پیش آمده که تنگهی هرمز چه ویژگیهایی دارد؟ آیا اساساً بستن این تنگه عملی است؟ آیا ایران از ابزار لازم برای بستن این تنگه برخوردار است؟ آیا در شرایط بحرانی باقی ماندن تهدیدات ایران در حد حرف به نفع اوست؟ آیا آمریکا توان بازگشایی تنگهی هرمز را دارد؟ آیا ممکن است در اثر بسته شدن این تنگه، ترامپ جنگ تمام عیاری با ایران آغاز کند؟ در ادامه سعی میکنم به این سوالات پاسخ دهم.
چرا تنگهی هرمز تا این حد مهم است؟ تنگهی هرمز یک گذرگاه دریایی بین سواحل ایران و امارات است که در باريکترين قسمت، ۳۴ کیلومتر (ک.م) عرض دارد. به علت عمق کم، کشتیها و نفتکشهای بزرگ فقط در ۹ ک.م آن میتوانند تردد کنند. این تنگه تنها گذرگاهی است که مناطق وسيعی از کشورهای صادرکنندهی نفتِ حاشيهی خليج فارس را به آبهای آزاد متصل میکند (عکس ۱). روزانه ۱۷ میلیون بشکه نفت از این تنگه عبور میکند. اگر تنگهی هرمز در کنترل ايران قرار گيرد و يا توسط اين کشور بسته شود، تنها حدود ۳ ميليون بشکه نفتِ صادره از اين منطقه میتواند با استفاده از خطوط لولهی نفت (به طولِ حدود ۲ هزار ک.م) از طريق خاک عربستان سعودی به دريای سرخ انتقال يابد (عکس ۲). اگر تنگه بسته شود، هيچ راه جايگزينی براي انتقال ۱۸% از گاز مصرفی دنيا که از قطر و امارات صادر میشود، وجود ندارد. در نتيجه، بستن تنگه و يا تحت کنترل گرفتنِ رفت و آمد در آن، تأثير جدی بر بازارهای جهانی انرژی و بازارهای آشفتهی بورس خواهد گذاشت، و برای همهی دنیا حائز اهمیت خواهد بود.
حال که دولت آمریکا با تلاش برای به صفر رساندن صادرات نفت ایران، پا روی گلوی اقتصاد ایران میفشارد، دولت ایران تهدید کرده تنگهی هرمز را خواهد بست. آیا اساساً چنین ادعایی عملی است؟ بله. قبلاً یک بار این اتفاق افتاده است. در۲۴ جولای ۱۹۸۷، نفتکش الرخارهی کویت با پرچم آمریکا و نام بریجتون قصد داشت از تنگهی هرمز عبور کند، در حالی که توسط سه ناو جنگیِ کید، فوکس، و کروملین اسکورت میشد. بریجتون در ۱۳ مایلی غرب جزیرهی فارسی به مینهای ایرانی اصابت کرد، و یک حفرهی ۴۳ مترمربعی در بدنهی آن ایجاد شد (عکس ۴). فرمانده نفتکش بریجتون با بیسیم به کشتیهای آمریکایی اطلاع داد که مورد اصابت قرار گرفته و در میدان مین قرار دارد. بعد از آسیب دیدن بریجتون، ناوهای آمریکایی تغییر آرایش دادند، و هر سه خود را به پشت نفتکش رساندند تا مورد اصابت قرار نگیرند، و در واقع از نفتکش بریجتون به عنوان سپر محافظ استفاده کردند (عکس ۵). دستور مینگذاری بریجتون را حجتالاسلام علی خامنهای داده بود و فرماندهی عملیات به عهدهی نادر مهدوی بود. خبر اصابت بریجتون با مین در رسانههای خبری سر و صدای زیادی کرد. میرحسین موسوی بریجتون را «یک ضربهی جبرانناپذیر بر اعتبار سیاسی و نظامی آمریکا» خواند (عکس ۶).
امروزه ایران از چه ابزارهایی برای بستن این تنگه برخوردار است؟ مینهای دریایی اولین گزینه هستند. مینهایی که ۳۰ سال پیش امتحان خود را پس دادهاند، و امروزه میتوان با استفاده از انواع پیشرفتهترِ آنها که هر کدام به تنهایی برای زمینگیر کردن یک نفتکش غول پیکر کافیست، و عملیات پاکسازیاش بسیار طولانی، پیچیده، و هزینهبر است، مجدداً مسیر کشتیها را در این تنگه ناامن کرد (عکس ۷). یکی دیگر از ابزارهایی که ایران برای بستن تنگهی هرمز می تواند از آنها استفاده کند، قایقهای پرنده هستند که توانایی حمل موشک و راکتهای سبک را دارند (عکس ۸). گزینهی بعدی قایقهای تندرو هستند که مجهز به راکتها و موشکهایی با برد ۳۰ ک.م هستند، و توان آتشبار بالایی دارند. این قایقها با توجه به سرعت بالایی که دارند، در قالب تاکتیکهای نظامی گوناگون توان درگیری با ناوهای بزرگ را دارا هستند (عکس ۹). فرض کنید ایران از هیچ کدام از این سلاحها استفاده نکند. در این صورت فقط با شلیک موشکهای کروز از ساحل می تواند تنگهی هرمز را ببندد. انواع موشکهای نور، قادر، قارعه، و تندر میتوانند برای این کار مورد استفاده قرار گیرند. در صورت اتخاذ این استراتژی، تنگه تا هر زمان که موشکباران باشد، بسته خواهد ماند (عکسهای ۱۰ تا ۱۴). همچنین با استفاده از موشکهای خلیج فارس یا سجیل میتوان تنگهی هرمز را از شمالیترین نقاط ایران مثل استانهای آذربایجان غربی یا خراسان شمالی مورد هدف قرار داد (عکس ۱۵).
آیا جایز است ایران در صورت بحرانی شدن شرایط این تهدید را در حد حرف نگه دارد؟ فرض کنید ایران اعلام کرد از بامداد فردا اجازهی عبور کشتی از تنگه را نخواهد داد، و عبورکنندگان را موشکباران و غرق خواهدکرد. بعد از این تهدید، با احتمال بسیار بالا، هیچ شرکتی ریسک به خطر انداختن کشتیها و کارکنانش را در زیر بارانِ موشکها و در میان مینهایی که هر لحظه ممکن است منفجر شوند، نخواهد پذیرفت. اما کافیست فقط یک کشتی با لابی آمریکا و با اسکورت ناوهای نظامی و بدون حملهی ایران از تنگه عبور کند. در چنین شرایطی، گیوتین، بدون این که گردنی را بزند، فرود آمده و ایران برگ برندهی خود را کاملاً از دست داده است. بنابراین بدیهی است وقتی ایران «مجبور» به اعلام مسدودی تنگه شد، «مجبور» به اعمال مسدودی نیز خواهد بود، و وقتی اولین انفجارها شکل گرفت، قیمت نفت با جهشی بیسابقه مواجه خواهد شد.
طبیعتاً آمریکا نیز مانند ایران نمیخواهد از پیش بازنده باشد، و لذا تصمیم به واکنش خواهد گرفت. اما قضیه این است که چه واکنشی؟ اگر منشأ بستن تنگهی هرمز در همان تنگه و سواحلش بود، شاید میشد با یک نبرد دریایی سنگین، نیروهای دریایی و ساحلی ایران را شکست داد، و با استقرار تعداد بیشتری از یگانهای دریایی آمریکایی، امنیت نفتکشها را تأمین نمود. ولی نکته این است که طرف مقابل نیروهای آمریکایی، ناوها و ناوچههای متعارف نیستند، بلکه حجم انبوه و نامتقارنی از قایق های تندروی جنگی هستند، و مهمتر، موشکهایی که نه الزاماً از نقاطِ ثابتِ ساحلی که از نقاط متحرک در همه جای ایران به سمت آن ۹ ک.مِ حساس شلیک می شوند، و عملاً تنگه را مسدود می نمایند. در چنین شرایطی آمریکا دو راه دارد: راه اول: کنار آمدن با وضعیت پیش آمده، مذاکره با تهران، و دادن امتیازات برای بازگشت به شرایط قبلی، و راه دوم: از بین بردن عوامل تهدید تنگهی هرمز؛ به این معنا که آمریکا جنگ را فراتر از درگیری در دریا به عمق خاک ایران ببرد، و تمام موشکاندازهای متحرک ایران را شناسایی و منهدم کند.
حالت اول به معنی شکست آشکارِ آمریکاست، و اگر آمریکا ذرهای احتمال دهد ممکن است تحت چنین موضعی قرار گیرد، بعید است ریسک افزایش شدید قیمت نفت و به خطر افتادن اقتصادِ خود و همپیمانانش را با مجبور کردن ایران به بستن نظامی تنگهی هرمز بپذیرد. در چنین شرایطی قطعاً از همان ابتدا اولویت با مذاکره خواهد بود، نه تحریک ایران برای بستن تنگهی هرمز. اما حالت دوم. این حالت به معنی حمله نظامی به تمامیت ارضی ایران تلقی می شود، و نتیجهی آن جنگی تمامعیار خواهد بود. آیا برای آمریکا، بعد از دو تجربهی ذیقیمتِ افغانستان و عراق، حملهی نظامی به یک کشور ثالث در منطقه در اولویت است؟ قطعاً نه. اولاً آمریکا و متحدانش چندین سال پس از اشغال افغانستان و عراق هنوز تلفات می دهند، طوری که این اواخر کاخ سفید اعلام کرده حاضر به گفتوگو با طالبان است، همان طالبانی که برای نابودیاش به افغانستان حمله شده بود. ثانیاً، به فرض حملهی آمریکا به ایران، یقیناً اوضاع تنگه هرمز نه تنها بهتر نمیشود، بلکه آتشِ افروختهشده در هرمز به کل منطقه سرایت می کند، و عواقبی به همراه خواهد داشت که هیچکس از گستردگی و طول مدتش خبر ندارد. بنابراین حملهی فراگیر به ایران نیز برای گشودن هرمز نقض غرض خواهد بود.
با توجه به توضیحات ارائهشده، به نظر من بعید است آمریکا ایران را مجبور به بستن تنگهی هرمز کند. احتمالاً تا مرز این اقدام پیش خواهد رفت و با برجسته کردن هزینههای این اقدام برای ایران، تلاش خواهد کرد میانهروهای حاکم ایران را پای میز مذاکره بکشاند. محتملترین اتفاق همین است.