چه ناهنرمندانی هستیم ما شیعیان دوازده امامی که در اثر اَکتِ کلانِ حکومتها و البته ناآگاهی خودمان گیر افتادهایم گوشه رینگ، و مدام متهم میشویم به تحجر، توسل به زور، و اجبار، آن هم در فرعیاتی چون نوع پوشش! ما! تنها فرقهای که معتقدیم حکم خداوند عین عقل است و عقل، عین حکم خداوند! عقلانیت نیاز دارد به اجبار؟ ما نیاز داریم به اجبار؟ قطعاً نه! نه تنها نیازی به اجبار نداریم، بلکه معتقدیم هیچ آزادهی عاقلی حکمِ خداوندِ ما را ترک نمیکند مگر به اجبار!
چه هنرمندی است رئیس بزرگ که توانسته خود را مدافع اختیار در انتخابِ نوعِ پوشش جا بزند! اما آیا حقیقتاً چنین است؟ «اختیاری» که از پسِ «بمباران فکری انسانها، آن هم با استفاده از هر نوع موقعیت زمانی، مکانی، و مجازیِ ممکن» با هدف «شرطی کردن آنها و بایاس کردن ذهنشان روی یک انتخاب مشخص» و سپس «قرار دادنشان بر سر دو راهیِ بین آن انتخاب و متضادِ تماماً تحقیرشدهاش» ترویج میشود، واقعاً «اختیار» است؟ یا عینِ «اجبار»؟ اجباری که پشت «توهمِ داشتنِ اختیار» پنهان شده و قربانیانش حتی متوجه نیستند گرفتارش شدهاند!
آیا با این رویکردی که رفقای معترض پیش گرفتهاند، مشکلِ چگونگیِ انتخابِ نوعِ پوشش حلشدنی است؟ شاید، اما، با توجه به توضیحات ارائه شده، قطعاً کوچکترین تغییری در جهت رسیدن به قدرت حقیقی انتخاب/اختیار اتفاق نخواهد افتاد. برای رسیدن به چنین قدرتی چه باید کرد؟ اولاً، رفقا باید با رئیس بزرگ که منشاء اجبار حقیقی است، نوچههایش، و تواناییهایش آشنا شوند، دوماً، باید باور کنند که در زندان ذهنی ساختهی او گیر افتادهاند، و در نهایت، باید بشورند (به عبارت بهتر، با هم بشوریم) علیه دستگاه رئیس بزرگ و مجبورش کنند رها کند ساخت و تحکیم زندانهای ذهنی را. تنها در این شرایط است که اندک اندک اساسِ جاهلیتِ ذهنِ مدرن سست خواهد شد و این ساختار فرو خواهد ریخت. در این شرایط است که موارد کماهمیتتری مانند اجبار حکومت به رعایت حدود حجاب رنگ خواهد باخت، زیرا هر آزادهی عاقلی خود به خود روی خواهد آورد به حکمِ حیا که عیناً حکم عقل است و لاغیر! یا علی مددی!