
یکی از نشانههای رشدیافتگی سیاسی اینه که مردم بتونن در شرایط بحرانی (مثل همین گرون شدن یهویی بنزین) منطقی و نه احساسی رفتار کنن؛ به این معنی که بتونن پیامدهای محتمل تصمیمات مختلف رو تحلیل کنن و بر اساس اونا بهترین تصمیم رو بگیرن. در غیر این صورت ممکنه وضعیت مملکت به جایی برسه که هزار بار آرزوی شرایط الانمونو بکنیم. دوست دارم یه اشارهای بکنم به کتاب «گیرنده شناخته نشد» اثر کاترین کرسمن تیلور که یه جاییش یه آلمانی طی نامهای به یه آمریکایی میگه: «اتفاقی در راه است. اتفاقی که نمیدانم چیست. [مردم پس از مدتها ناامیدی امیدوار شدهاند.] چنین شرایطی خیلی وقتها منجر میشود به قدم گذاشتن در راههای جنونآمیز!».
البته عرض کنم که من هیچ قضاوتی نسبت به کسایی که ریختن توی خیابون یا ماشیناشونو وسط خیابون خاموش کردن (یا حتی کسایی که این کارها رو نکردن) ندارم. حرف من فقط اینه که یخورده فکر کنیم ببینیم میدونیم داریم چیکار میکنیم (هر کاری) یا نه؟ اگه میدونیم که یا علی مدد، اگه نه و فقط جو گرفتتمون، خجالت نکشیم و همینجا جلوی خودِ احساسیمون رو بگیریم.