شبیه‌خوانی

مستند «شبیه‌خوانی» که سال ۸۴ توسط بهمن کیارستمی ساخته شده، اعتبارسنجی نسخه‌ی نمایشی عاشورا یعنی تعزیه‌گردانی است. فیلم به این شکل پیش می‌رود که هر کدام از تعزیه‌گردان‌ها جلوی پرده‌ی سفید، در حالی که فقط ملبس به لباس تعزیه هستند و از اکسسوار دیگری استفاده نشده، تعزیه می‌خوانند، و بلافاصله بخش‌هایی از زندگی شخصی و/یا اجتماعی آن‌ها نمایش داده می‌شود. استفاده از چنین فرمی، چه در روایت‌گری و چه در تصویرپردازی، به جای برجسته شدن تعزیه، موجب برجسته شدن شخصِ تعزیه‌گردان‌ می‌شود، و بیننده را تشویق می‌کند منشِ او را در دو ساحت تعزیه‌گردانی و زندگی شخصی/اجتماعی مقایسه کند. مثلاً کشاورزی پس از بازی در نقش عمر سعد که در آرزوی گندم ری بود، در حال چیدن طالبی نشان‌ داده می‌شود، در حالی که خاطره‌ای تعریف می‌کند درباره‌ی تسلیم شدنش بدون کوچکترین مقاومتی در برابر یک رفتار ظالمانه. در نهایت، پس از پرداختن به پنج شش تعزیه‌گردان، صحنه‌ی فینال فرا می‌رسد، جایی که مردم در حال تبرک جستن از شخص تعزیه‌گردان و دقیق‌تر لباسش هستند. سپس کات و تصویر سیاه و صدایی که سه بار فریاد می‌زند «حسین کشته شد». دوباره کات و ماکت اجساد بی‌سر شهدای کربلا و مردمی که از ماکت‌ها تبرک می‌جویند.
طبق توضیحات ارائه‌شده، به نظر می‌رسد هدف کارگردان از ساختن این مستند تأکید روی این نکته است که تعزیه‌گردانی تأثیری جز در لحظه و از طریق برانگیختن احساسات و نه گذار به ساحت تفکر روی مخاطبِ عموماً عامی نمی‌گذارد. اما این نتیجه‌گیری آشکارا الکن است. او می‌توانست سراغ انسان‌های عمیق‌تری هم برود، یا حداقل کارکردهای مثبت تأثیرات لحظه‌ای را هم به تصویر بکشد، و در نهایت قضاوت را به مخاطب بسپارد، اما چنین کاری نکرده، و همین نقص باعث شده مستند او در عین داشتن جذابیت‌های بصری/روایی و بعضاً جنجالی کامل و نتیجتاً قابل اعتنا نباشد.