زنان کوچک!

زنان کوچک!

«زنان کوچک» (با عنوان اصلی «Little Women»)، ساخته‌ی امسال خانمِ کارگردانِ نوظهور گرتا گرویگ، یه نمونه‌ی مناسب برای آثاریه که موفق نشدن حس تولید کنن و مجبور شدن رو بیارن به فریب مخاطب. ایراد اصلیِ کارِ خانم گرویگ در ساختن و پرداختن شخصیت‌هاست. ایشون فقط خیلی سطحی شخصیت‌ها رو معرفی کردن و بعد ولشون کردن به امان خدا (احتمالاً امیدوار بودن همه‌ی تماشاگرا رمان رو خونده باشن، که اگه این‌طور بود دیگه چه نیازی به فیلم ایشون بود؟). این‌جوری شده که تماشاگر شخصیت‌ها رو نمی‌‌شناسه و بهشون نزدیک نمی‌شه، و در نتیجه حتی با دیدن سرانجام اون‌ها هم حس که سهله، حتی احساسات عامش تحریک نمی‌شه. در چنین شرایطی می‌شه هر بخشی از فیلم رو حذف کرد، یا بخش‌های دیگری به فیلم اضافه کرد، یا حتی تعداد شخصیت‌‌هاش رو کم و زیاد کرد، بدون این که تغییر خاصی توی فیلم رخ بده. مثلاً اگه تعداد خواهرها پنج تا بود یا سه تا، تفاوت بنیادینی توی فیلم ایجاد می‌شد؟ به نظر من نه، و این خیلی بده! البته خانمِ گرویگ خودش هم اینو فهمیده، و برای جبران این نقص تمایلات فمینیستی شخصیت اصلیش رو پررنگ کرده تا منتقدان روشن‌فکرنما رو وادار به تحسین کارش کنه، و از این طریق مخاطب جذب کنه، که البته موفق هم بوده. شما نمره‌ی IMDB فیلم و حمایت رسانه‌ای که ازش می‌شه رو ببینید!
متأسفانه توی سال‌های اخیر تعداد فیلم‌های این مدلی خیلی زیاد شده، و دقیقاً به همین دلیله که وقتی اثری این‌‌طور نیست، مثل ریچارد جول، باید بولدش کرد تا فرق بین فیلم خوب و فیلم فریب‌کار روشن باقی بمونه، و تحت تأثیر فشار رسانه‌ای یادمون نره خوب یعنی چی! بد یعنی کی!