کارگردان «زالاوا»، به نظرم، زاویهی نگاه درستی به یک خرافه داره. فیلم رو از دید کسی ساخته که به خرافه شک داره. اما چون فکر میکنه مردمی که به اون خرافه باور دارند یه مشت احمقاند، فیلمش هیچی نشده. نه ترسناکه، نه درامه، نه عاشقانه است، و نه هیچ چیز دیگه.
کاش اول مردم محلی و هیولاهایی که اون مردم بهش باور دارند رو باور میکرد و بعد اون فرد شکاک رو مینداخت بین اونها. اون موقع نتیجه فیلمی میشد که بعد از تماشاش هر بار میخواستیم در یه شیشهی مربای خالی رو توی خونهمون باز کنیم تپش قلبمون بره بالا. اون موقع نتیجه فیلمی میشد که فقط توی روستاهای کردستان میشد ساختش. حیف که خودش باورش نشده. حیف. چه پتانیسل درخشانی از دست رفته.
و چقدر پتانسیل ترس توی روستاهای اون سرزمین نهفته است. چه اجنههایی که لای اون درهها و کوهها منتظرند کسی باورشون کنه و داستانشون رو تعریف کنه.