
هر چند هنوز دلیل آن لوسبازیهای اختتامیهی جشنوارهی فجر را نفهمیدهام، باید اعتراف کنم حاتمیکیا تکنیکبلدترین کارگردان ایرانی است، نه فقط به خاطر «به وقت شام» (با عنوان انگلیسی «Damascus Time»)، بلکه هنوز به خاطر «دیدهبان» و «مهاجر». او شاید تنها کارگردانی است که جمهوری اسلامی توانسته تربیت یا به عبارت بهتر در خود حل کند. هر سیستمی که بخواهد عقایدِ (درست یا غلطِ) خود را ترویج کند، به چنین عناصر وفاداری نیازمند است، و هر چه تعداد این عناصر بیشتر و روند تولید آنها سیتماتیکتر باشد، احتمال تثبیت و تبدیل آن عقاید به واقعیتِ ذهنیِ مخاطبان افزایش خواهد یافت. نمونه موفق؟ فقط ایالات متحده، که توانسته با استفاده از هالیوود احمقانهترین تخیلات را باورپذیر کند، که توانسته در میادینی که ظالمترین و متجاوزترین نقشها را داشته، خود را محق و مظلوم جلوه دهد.
برگردیم سراغ فیلم آخر حاتمیکیا. «به وقت شام» فیلم سرگرمکنندهایست. پر از صحنههای اکشن است و مهیج. صحنهای را که خودروی زرهپوش داعشی در حال پایین آمدن از تپه است، به خاطر بیاورید. باید قدر این فیلم را دانست که غنیمتی است در بیابان تماماً افسرده و مبتذل سینمای ایران. پس فارغ از تمام مطالبی که در ادامه آمده، حتماً سعی کنید فیلم را ببینید، در سینمای درجه یک هم ببینید، تا کیفتان کوک شود.
حال اجازه بدهید بروم سراغ اصل مطلب: آیا «به وقت شام» فیلم خوبی است؟ برای رسیدن به جواب این سوال میتوان فیلم را از دو منظر بررسی کرد: محتوا و رویکرد. از منظر محتوایی فیلم ایرادات جدی دارد. پدر قهرمان است یا بزدل؟ اگر قهرمان است چرا کاملاً منفعل است؟ و اگر ترسو است چطور به عنوان الگوی پسر معرفی میشود که تنها کاراکتر قهرمان فیلم است؟ اصلاً پسر چرا و چطور تردید خود را کنار میگذارد؟ چه تحولی در وجود او رخ میدهد؟ گذر او از ترس به عمل چطور، کی، و کجا اتفاق میافتد؟ البته تنها ایراد محتوایی فیلم شخصیتپردازی ضعیف نیست، فیلم ایرادات ابتداییتری نیز دارد. مثلاً چطور میتوان از درون یک هواپیمای در حال پرواز آن هم در کشور جنگزدهای همچون سوریه به شکل زنده استریم کرد؟ یا چطور ممکن است کسی توانایی هدایت هواپیما را داشته باشد اما نتواند تنظیمات آن را تغییر دهد؟
اما مهمتر از بررسیِ منظرِ محتوایی، توجه به رویکردی است که سازندگان در ساخت «به وقت شام» پیش گرفتهاند. بر خلاف «دیدهبان» و «مهاجر» که مرکزیتشان با انسان است و داستانشان داستان تحول و صعود درونی انسان، در این فیلم تمرکز اصلی روی تولیدِ سکانسهای هیجانانگیز است، و با رانده شدنِ پرداختِ شخصیتها و روابط بین آنها به حاشیه، قصه در ابتداییترین و کمعمقترین شکل ممکن باقی مانده است. این رویکرد، یعنی تقدم تصویر و جلوههای دیداری بر داستان، الگویی است که هالیوود با هدف جذب هر چه بیشتر مخاطبانِ نوجوانِ سرخوش و افزایش فروش محصولاتش در مخصوصاً دو دهه اخیر در پیش گرفته است. اما آیا حرکت به سوی هالیوود شدن جهتگیری مناسبی برای سینمای ایران است؟ به نظر من نه. به دو دلیل. یک این که مقدم کردن تصویر بر داستان در هالیوود جواب میدهد اما در ایران نه. زیرا در هالیوود حجم تولیداتِ پیرامون یک موضوع خاص به قدری زیاد است که مخاطب قبل از مراجعه به سینما سوژه را باور کرده است اما در ایران ابداً چنین شرایطی وجود ندارد. مثلاً در هالیوود وقتی فیلمی در موردکاراکتری کاملاً خیالی مثل اسپایدرمن ساخته میشود، کارگردان نیازی به شخصیتپردازی اساسی او ندارد، اما در ایران وقتی در مورد یک سوژه کاملاً واقعی مثل داعش فیلم ساخته میشود، از آنجایی که تعداد تولیداتِ حداقل تصویری در این مورد نزدیک به صفر است، فیلمساز باید توجه ویژهای به قصه داشته باشد تا با باورپذیر کردن سوژه، تأثیر آن را در ذهن مخاطبان تثبیت کند. دلیل دوم اما پیشرفتهایی است که در تولید تصاویر گرافیکی در هالیوود حاصل شده است. در سینمای آمریکا آسمانها و زمین به هم میریزند، انسان با موجودات عجیب و غریب مواجه میشود، و سفرهای فضایی تصویر میشوند، با این حال تصاویر به قدری طبیعی و حرفهای هستند که بیننده حتی ثانیهای به غیرواقعی بودن آنها مشکوک نمیشود. اما در فیلمهای تولید داخل، مثلاً همین «به وقت شام»، چندین و چند پلان وجود دارد که سطح گرافیکی آنها شدیداً ابتدایی است و خندهدار.
در نهایت شاید بپرسید چه باید کرد؟ به نظر من چارهای نیست جز «بازگشت به خویشتن». رهاکردن پیروی از هالیوود و مقدم کردن «انسان و تحولات درونی او» بر تولید «صحنههای صرفاً جذاب و هیجانانگیز». این گونه است که میتوان در دنیا خودی نشان داد. این گونه است که میتوان با سینمای بدنهی جهان رقابت کرد. دنبالهروی کورکورانه از سینمای هالیوود با توجه به شرایط و امکانات موجود نه تنها آیندهی روشنی در پیش ندارد، بلکه ممکن است باعث شود سینمای انسانمحورِ کوچکِ کمخرج که در جهان تنها مختص ایران است، کمکم به دست فراموشی سپرده شده و از بین برود.