بهمن…

بر خلاف زمین و دریا و آسمون که زنده هستن و هر لحظه ممکنه خارج از دخالت یا کنترل (حداقل مستقیم) عامل انسانی عصبانی بشن، کوه خوابه و معمولاً فقط به همون کسانی صدمه می‌زنه که آرامشش رو به هم زدن. دقیقاً به همین دلیله که کسایی که (به هر شکلی) در ایجاد بهمن نقش داشتن، دیگه هیچ‌وقت روی آرامش نمی‌بینن؛
بعد از بهمن، محلی‌هایی که معمولاً به عنوان راهنما با تورهای کوه‌نوردی همراه می‌شن، با خودشون فکر می‌کنن که اگر کوه‌نوردها رو نمی‌بردن اون‌جا، بهمنی اتفاق نمی‌افتاد.
بعضی‌ها یاد گزارش‌های هواشناسی می‌افتن و افسوس می‌خورن که چرا به اندازه‌ی کافی جدی نگرفتنشون یا درست تفسیرشون نکردن.
اگر از کوه‌نوردها کسی زنده مونده باشه، یاد اون علامت‌های احتیاطی که سر راه رد کرده، می‌افته. و یا حتی این که اگر بعد از بهمن زودتر خودش رو خلاص می‌کرده، شاید می‌تونسته کسی رو نجات بده.
کسانی هم که از نزدیک در جریان خبر بهمن و جزئیات حوادث قرار می‌گیرن، مهمترین سوالی که از خودشون می‌پرسن اینه که چطور این همه آدم ماهر و باتجربه این همه اشتباه‌ رو پشت سر هم مرتکب شدن.
بهمن با بقیه‌ی حوادث طبیعی مثل سیل و زلزله و طوفان و سونامی خیلی فرق داره. بهمن، ریز ریز و درست وقتی که فکر می‌کنی بر اوضاع مسلطی، شروع می‌شه، و تا تک‌تک استخون‌هات رو خورد نکنه، ول‌کن نیست…